
جاری23:17چگونه اپیدمی فلج اطفال منجر به ایجاد ICU مدرن شد
صدای رونویسی شده را بخوانید
سال 1949 بود و فلج اطفال در سراسر ایالات متحده شیوع داشت.
در سال 1952، همهگیری در سراسر جهان گسترش یافت و کپنهاگ، دانمارک، با شروع پاییز تلفات را احساس میکرد. بیش از 3000 نفر در بیمارستان بستری شدند و بیماران خس خس می کردند و نفس نفس می زدند. برخی فلج شدند.
پزشکان و پرستاران آنجا نمی توانند کمک بسیار کمی انجام دهند.

دکتر هانا وونش گفت: «برای عدهای بدشانس، و معمولاً کمتر از پنج درصد از کسانی که به این بیماری مبتلا میشوند، دچار فلج میشوند، این ویروس در واقع به اعصاب نخاع میرود و باعث ضعف اندامها میشود». جاریمیزبان مت گالووی.
“اگر واقعا بدشانس بودی، [you had] ضعف ماهیچه های تنفسی و اگر واقعا بدشانس بودید، عضلاتی که چیزهایی مانند بلع را کنترل می کنند، که به آن فلج اطفال پیازی می گفتند.
Wunschis پزشک و محقق مراقبت های انتقادی در مرکز علوم بهداشتی Sunnybrook در تورنتو.کتاب او،شبح پاییز: چگونه نبرد علیه اپیدمی فلج اطفال مراقبت های پزشکی مدرن را متحول کرد،بررسی می کند که چگونه فلج اطفال در دانمارک متخصصان پزشکی را مجبور به تجدید نظر در مراقبت های حیاتی می کند.
وونش گفت: «این همهگیری در کپنهاگ وجود داشت، که واقعاً همان لحظهای بود که آنها فهمیدند چگونه تهویه مدرن «تهویه فشار مثبت» را برای بیماران مبتلا به فلج اطفال ارائه دهند.
“این واقعاً انگیزه ای برای توسعه مراقبت های ویژه مدرن بود… بنابراین، به عنوان یک پزشک مراقبت های ویژه، من واقعاً به آن علاقه مند بودم زیرا این واقعاً داستان اصلی من برای تخصص من است.”
مراقبت از بیمار
وونش در کتاب خود نشان می دهد که چگونه اثرات مخرب همه گیری فلج اطفال انگیزه ای برای سیستم های تهویه مدرن ایجاد می کند. ونتیلاتورها که به بیماران مبتلا به مشکلات تنفسی اجازه تنفس می دهند، تجهیزات پزشکی حیاتی در اوج همه گیری کووید-19 بودند.
حدود 90 درصد مرگ و میر وجود داشت، بنابراین آنها در مقابل دیوار بودند– دکتر هانا
او گفت: «ما این چیزها را بدیهی می دانیم: بخش های مراقبت های ویژه، ونتیلاتورهای مکانیکی، همه وسایل و کارهایی که می توانیم با مردم انجام دهیم. آن نقطه عطف بود.”
قبل از ایجاد واکسن فلج اطفال در سال 1955، درمان برای موارد شدید فلج اطفال تنها از طریق استفاده از یک ریه آهنی، یک دستگاه تنفس بزرگ که بیشتر بدن بیمار را در بر می گیرد و به تحریک تنفس در هنگام فلج کمک می کند، در دسترس بود. در دوران اوج بحران، کپنهاگ تنها یک ریه آهنی داشت.
اما حتی با وجود تمام ریه های آهنی موجود در جهان، این دستگاه ها مفید نیستند.
وونش گفت: «آنها در اواخر ماه اوت روزانه حدود 50 بیمار را بستری می کردند و بسیاری از آنها فلج اطفال پیازی داشتند و ده ها مورد مرگ را دیده بودند. آنها همچنین میدانستند که حتی اگر ریههای آهنی داشته باشند، فلج اطفال پیازی واقعاً توسط ریههای آهنی کمک نمیکند… مرگ و میر حدود 90 درصد بود، بنابراین آنها در مقابل دیوار قرار گرفتند.»
یافتن راه حل ها
در این لحظه بحران، متخصص بیهوشیدکتر Bjrn Aage Ibsen ایده ای داشت.
وونش گفت: «او مردی فوقالعاده باهوش و فهیم بود. “[He] آیا کسی بود که واقعاً این پیشرفت در مراقبت را پیشنهاد داد، که این ایده بود که به جای تلاش برای مکیدن ریهها، چرا هوا را به ریهها فشار ندهیم، همانطور که اغلب برای بیماران در اتاق عمل انجام میدهند؟»

وونش گفت: “او در زنده نگه داشتن افراد در اتاق عمل بسیار باتجربه بود، و این به این دلیل بود که به آنها بیهوشی عمومی می داد، آنها را فلج می کرد و سپس مجبور می شد برای آنها نفس بکشد.”
«مشکل اصلی این بیماران فلج اطفال [was] آنها فقط به اندازه کافی خوب نفس نمیکشیدند، و اگر او میتوانست هر دو رااز راه هوایی محافظت کنید، یعنی اجازه ندهید آن ترشحات پشت گلو وارد ریه ها شود و همچنین به آنها اجازه تنفس بدهید… که این به طور بالقوه مشکل را حل می کند.
ویوی ایبرت، دختر 12 ساله مبتلا به فلج اطفال پیازی، اولین بیمار خواهد بود که تحت این روش قرار می گیرد.
او مراقبت از او را بر عهده گرفت و پس از شروعی سخت نشان داد که میتواند با دمیدن هوا، نوعی تهویه دستی او را زنده نگه دارد، همانطور که با افراد حاضر در اتاق عمل انجام داد، و بنابراین این بسیار مهربان بود. معجزه آسا.” وونش گفت.
اما بدون بهره مندی از ونتیلاتورهای مکانیکی در آن زمان، امکان تهویه 24 ساعته توسط پزشکان امکان پذیر نخواهد بود. ایبسن از دانشجویان پزشکی دانشگاه کپنهاگ برای تهویه دستی در تمام روز و شب دعوت میکرد.
“آنها شیفت های 68 ساعته با 10 دقیقه استراحت در هر ساعت برای سیگار داشتند، و واقعاً هیچ پایانی در چشم نداشتند… آنها این کار را برای هفته ها و سپس ماه ها انجام دادند، زیرا متوجه شدند که این کار موثر است، آنها مردم را زنده نگه می داشتند. “وونش گفت.
“این یک داستان هیجان انگیز است که در مورد مردمی است که در یک شهر گرد هم می آیند.”