خلاصه ای از زندگی حضرت یوسف (ع)

زیبایی بینظیر یوسف نیز به عشق و علاقه پدر نسبت به وی افزوده بود و برادران یوسف از همین بابت به او حسادت میکردند. آن گاه پیراهن یوسف را دارای خون دروغین کثیف کرده نزد پدر آورده شیون کنان گفتند: ما رفته بودیم اهمیت نیز مسابقه بگذاریم و یوسف را نزد توشه و بنه خویش گذارده بودیم، وقتى برگشتیم دیدیم گرگ او را خورده می باشد و این پیراهن به خون آلوده و کثیف اوست. رجال سیاسی،معمولاً به هنگام خطر مردم را رها کرده و فرار می کنند،ولی یوسف باید مردمان را حفظ کند.بگذریم از اینکه درصورتیکه نمی قدرت رژیم ظالمی را سرنگون کرد و تغییر داد،باید به مقداری که قابلیت دارااست از انحراف و ظلم پرهیز کرد و گوشه ای از امور را بدست گرفت و فعالیّت نمود. 6-هر کس به خداوند پناه ببرد،محفوظ می ماند. یعقوب به ناله درآمد و گفت: چنین نمی باشد بلکه نفس شما امرى را بر شما تسویل کرده و شما را فریب داده، ناگزیر صبرى جمیل پیش مى گیرم و خداوند هم بر آنچه شما تعریف مى نمایید مستعان و یاور است، همین مطالب را جز از خط مش فراست خدادادى نفهمیده بود، خدا در دل او انداخت که مطلب او چه قرار است. معبود پاداش نیکوکار دپارتمان آموزشی یوسف اسدی را ضایع نمیکند. از امام رضا علیه السلام پرسیدند:شما چرا ولایتعهدی مأمون را پذیرفته اید؟ شرکت در نظام حکومتی شرک،جائز وجود ندارد اما نجات یک ملّتی از قحطی مهم خیس است.به این دلیل،یوسف در مقابل السلام مسئولیّت سیاسی نپذیرفت،تا مبادا امداد به ظالم شود،مسئولیّت نظامی نپذیرفت،تا مبادا خون به ناحقّی ریخته شود.فقط مسئولیّت اقتصادی آن نیز به جهت نجات مردمان را برعهده گرفت. زندان هم زندان یک ماه و شش ماه و یک سال نیست؛ اصلاً روزگار ندارد! یوسف (ع) روزی به پدرش یعقوب (ع) خوابی را گفت كه هنگام خواب دید، دید كه خورشید، ماه و یازده ستاره در برابر او تعظیم كردند. قرآن، یوسف را در چنین آزمایشی آن چنان تصویر مینماید که انسان میماند در علیه همین عظمت چه بکند! برنا را در مقابل دیده آن زنان وارد مجلس مینماید و میخواهد تهمت را از خودش برطرف کند. آن‌گاه که در مصر، پچپچ میافتد که زن عزیز، عاشق پیشخدمت خود شده است، زن به جهت این‌که تهمت را از خود برطرف نماید، زنان مصر را دعوت می نماید – اینها قصّهسرایی نیست، قرآن است؛ متن واقعیت. او جلسهای ترتیب داد، زنان احاطه شهر را دعوت کرد و کارد و میوه به دست آنها داد. کتاب داستان را فقط به جهت این نمینویسند که کسی مشغول شود. این کتاب نیز از رمانهای درجهی یک و یکی از قریه کتاب داستان مشهور دنیاست! خوب؛ این امتحان بزرگی است؛ امتحانی هست که در هزاران انسان، یک نفر از آن سربلند خارج نمیآید – حتّی در فرآیند پایینترش – اینجا یوسف، مظهر پاکی و پیراستگی و پرهیزکاری شد؛ لیکن از همین بالاترش سپس است.